نیکوترین الگو

نیکوترین الگو بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم مشاهده میکنید: حادثه‌ی «افک» به‌طور خلاصه این است که یکى از همسران پیغمبر در یکى از جنگها از قافله عقب افتاد. پیغمبر آن همسرشان را به میدان جنگ برده بودند؛ وقتی‌که برمیگشتند و می‌آمدند، شترى که او را می‌آورد عقب ماند؛ حالا به هر جهتى: یا آن مخدّره خواب مانده بود، یا به دنبال حاجتى رفته بود، و مسلمانها آمدند؛ یک وقت دیدند که همسر پیغمبر در میان اینها نیست. یک مردى از مسلمانها پیدا شد و این همسر پیغمبر را به مدینه آورد… بعد از آنکه این مخدّره به مدینه برگشت، بعضى از افراد هرزه‌گو و یاوه‌گو، یک زمزمه‌اى را بین مردم انداختند که این خانم کجا بود؟ چرا عقب ماند؟ این شخصى که او را آورد چه کسى بود؟ بدون اینکه تصریح کنند و یک تهمت مشخّصى را متوجّه بکنند، یک زمزمه و شایعه‌اى را در میان مردم شروع کردند به پخش کردن. مسئله این نیست که او، زن پیغمبر است و باید او را احترام کرد؛ مسئله در آیات قرآن چیز دیگرى است. در آیات سوره‌ی نور، مسئله‌ی «افک» ‌-یعنى همین سخن دروغى که منافقین و بدخواهان و افراد ناسالم در جامعه پخش میکردند و شایع میکردند- بشدّت کوبیده شده. چند آیه پی‌درپى با لحن بسیار تندى خطاب به مسلمانها ذکر میشود که چرا وقتى شما این شایعه را شنیدید، نسبت به گوینده‌ی این شایعه شدّت عمل به‌خرج ندادید ‌-مستفاد از آیات این است- و چرا قاطعاً این شایعه را رد نکردید. دو جا در این آیات جمله با «لولا» شروع میشود؛ «لولا»ى تحذیریّه. اهل ادبیّات عرب توجّه دارند آن‌وقتى که انسان به مخاطب خود میخواهد با کمال شدّت و با توبیخ کامل بگوید چرا این کار را نکردید، کلمه‌ی «لولا» را به کار میبرد. لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِنٰتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا وَ قالوا هٰذا اِفکٌ مُبین؛ چرا شما مسلمانها ‌-مؤمنین و مؤمنات- وقتی‌که این شایعه را شنیدید، به یکدیگر حسن‌ظن نشان ندادید و به‌طور قاطع نگفتید که این دروغ است؟ یک جاى دیگر میفرماید: وَ لَولا اِذ سَمِعتُموهُ قُلتُم ما یَکونُ لَناِّ اَن نَتَکَلَّمَ بِهٰذا سُبحٰنَکَ هذا بُهتانٌ عَظیم؛ چرا وقتی‌که این شایعه را شنیدید، نگفتید که ما حق نداریم این شایعه را تکرار کنیم، این یک بُهتان بزرگ است. بعد در آخر این آیات هم میفرماید: یَعِظُکُمُ اللهُ اَن تَعودوا لِمِثلِه اَبَدًا اِن کُنتُم مُؤمِنین؛ یعنى خدا به شما موعظه میکند و نصیحت میکند که دیگر هرگز گِرد یک چنین شایعه‌هایى نگردید و چنین حادثه‌اى دیگر میان جامعه‌ی اسلامى به وجود نیاید، اگر مؤمن هستید؛ یعنى شرط ایمان، این است. عرض کردم، مسئله این نیست که این شخص، همسر پیغمبر بود؛ اگر همسر پیغمبر هم نبود، همین عتاب و خطاب وجود داشت، همین تکلیف براى مؤمنین وجود داشت. لذا اگر در اسلام، کسى کس دیگرى را متّهم کند به بعضى از تهمتهاى خاص، اگر نتواند آن را ثابت کند با چهار شاهد عادل، خودِ تهمت‌زننده محکوم است به اینکه بر او حد جارى بشود. این‌جور نیست که شما یک حرفى را همین‌طور وسط فضا بیندازید و ذهنها را مَشوب کنید، دلها را نگران و ناراحت کنید؛ اگر توانستید ثابت کنید که خب، ثابت کرده‌اید، اگر هم نتوانستید سرتان را بگیرید به راه خودتان بروید! نه، اگر نتوانستید ثابت کنید ‌-برخى از تهمتهایى که برطبق آنها حد به مجرم زده میشود- و برایتان قابل اثبات نبود، خود شما به‌خاطر زدن این تهمت بایستى حد بخورید و مجازات بشوید. این به نظر من یک حادثه‌ی عظیمى است در تاریخ اسلام و زمان پیغمبر که به این وسیله در محیط اسلامى، ریشه‌ی شایعه‌پراکنى در مسائل شخصى افراد ‌-که موجب سوءِظن و بدبینى نسبت به یکدیگر میشود و محیط را و فضا را ناسالم میکند- کنده شد. اسلام این‌جورى است. پس یکى از کارهاى رسول اکرم این بود که فضاى جامعه را به شکل یک فضاى مهربان و سرشار از مهر و محبّت که همه‌ی مردم در آن نسبت به یکدیگر محبّت می‌ورزند و به چشم حسن‌ظن و خوش‌بینى به یکدیگر نگاه میکنند، بسازد و به وجود بیاورد. امروز تکلیف ما هم همین است. ۱۳۶۸/۰۷/۲۸

امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 0/20